کد مطلب:28009 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

گردهمایی برای تعیین جانشین












در پی توصیف موقعیّت تاریخی این مكان، واقعه ابلاغ ولایت را گام به گام و مرحله به مرحله در پیش دید خوانندگان گرامی می نهیم؛ واقعه ای كه آن چنان اهمیّتی به این مكان بخشید كه آن را از جمله نشانه های مهمّ سیره مقدّس نبوی قرار داد. مراحل مختلف واقعه ابلاغ ولایت، عبارت اند از:

1. رسیدن كاروان نبوی به غدیر خم در ظهر روز هجدهم ذی حجّة الحرام سال یازدهم هجری، در بازگشت از حَجّة الوداع.

از زید بن ارقم نقل است كه:

چون پیامبر خدا حجّة الوداع را به انجام رساند و به سوی مدینه بازگشت، در غدیر خم (بركه ای میان مكّه و مدینه) ایستاد و این، در روز هجدهم ذی حجّةالحرام بود.[1].

2. چون این مكان، محلّ جدا شدن راه های مدینه، عراق، شام و مصر بود و مردم [ در آن جا] از پیامبر خدا جدا می شدند و به سوی وطن های خود می رفتند، او به علی علیه السلام فرمان داد كه آنان را گرد آوَرَد، پیشروان را بازگردانَد و به انتظار عقب ماندگان بمانَد.

در حدیث جابر بن عبد اللَّه انصاری است كه:

پیامبر خدا در «خم» فرود آمد و مردم از گِرد او پراكنده شدند.... پس به علی علیه السلام فرمان داد كه آنان را گرد آوَرَد.[2].

و در حدیث سعد است كه:

ما با پیامبر خدا بودیم. چون به «غدیر خم» رسید، مردم را متوقّف كرد، پیشروان را بازگردانْد و عقب ماندگان رسیدند.[3].

3. پیامبر خدا در نزدیكی پنج درخت بزرگ خارِ كنار هم، فرود آمد و از نشستن زیر آنها نهی كرد.

زید بن ارقم می گوید:

پیامبر خدا میان مكّه و مدینه، كنار پنج درخت بزرگ خار، فرود آمد.[4].

در حدیث عامر بن ضمره و حذیفة بن اسید آمده است:

چون پیامبر خدا از حجّة الوداع بازگشت - و [ دیگر] غیر از آن، حج نگزارد، آمد تا به جحفه رسید و در آن جا نهی كرد كه كسی در زیر درختانی بنشیند كه نزدیك به هم و در دشت بودند.[5].

4. سپس [ پیامبرصلی الله علیه وآله] فرمان داد تا خارهای زیر درختان را بروبند و شاخه های فروافتاده اش را بزنند و بر زمین زیر آن، آب بپاشند.

در حدیث زید بن ارقم است كه:

در زیر درختان ایستاد و زیر آنها از خار و خاشاك، روفته شد.[6].

و در حدیث دیگر او، چنین آمده است:

پیامبر خدا فرمان داد كه زیر درختان را بروبند و آب بپاشند.[7].

در حدیث عامر بن ضمره و حذیفة بن اسید، آمده است:

زیر آنها روفته شد و سر شاخه ها را بریدند تا سر مردم به آنها نگیرد.[8].

5. پس از آن كه مردمْ جایگیر شدند، پیامبرصلی الله علیه وآله به منادی اش فرمان داد كه ندا دهد:«نماز جماعت!».

حبّة بن جوین عرنی بجلی می گوید:

چون روز غدیر خم شد، پیامبرصلی الله علیه وآله در سر ظهر، ندا داد:نماز جماعت!....[9].

در حدیث زید، كه پیش تر هم گذشت، آمده است:

فرمان داد كه خار و خاشاكِ زیر درختان بزرگ را بروبند و سپس ندا داد:«نماز جماعت!».

6. پس از آن كه صف های نماز جماعتْ كامل گشت، پیامبرصلی الله علیه وآله میان دو درخت (از آن پنج درخت خار) به امامت ایستاد.

عامر و حذیفه، در حدیثی كه گذشت، می گویند:

چون ندای نماز داده شد، به سوی درخت ها رفت و زیر آنها نماز خواند.

در نقل احمد بن حنبل، از براء بن عازب آمده است:

ما در سفر، با پیامبر خدا بودیم. پس، در غدیر خم، فرود آمدیم و در میان ما، ندای نماز جماعتْ داده شد. زیر دو درخت، برای پیامبر خدا روفته شد و ایشان نماز ظهر را خواند.[10].

7. برای نمازِ پیامبر خدا، سایبانی پارچه ای در برابر خورشید ساختند كه از یكی از دو درخت، آویخته شد.

در روایت احمد بن حنبل از زید بن ارقم، چنین می خوانیم:

برای پیامبر خدا، سایبانی پارچه ای در برابر خورشید درست شد، كه بر درخت خار افكندند.[11].

8. آن روز، گرم و سوزان بود.

زید بن ارقم می گوید:

با پیامبر خدا در روزی سختْ سوزان، بیرون آمدیم. برخی از ما گوشه ای از ردایش را بر سرش می نهاد و گوشه دیگرش را از شدّت سوزندگی، به پایش می كشید.[12].

9. [ پیامبر خدا] پس از پایان نمازش، فرمان داد تا با جهاز شتران، منبری برایش بسازند.[13].

10. سپس در حالی كه به دست علی علیه السلام تكیه داده بود، از منبر بالا رفت.

جابر، در حدیثی - كه پیش تر نیز آمد - می گوید:

به علی علیه السلام فرمان داد تا آنان را گِرد آورد. چون گرد آمدند، در میان آنان ایستاد، در حالی كه به دست علی علیه السلام تكیه داده بود.

11. پیامبرصلی الله علیه وآله سخنرانی كرد....

12. «سپس مردم، آغاز به تبریك گفتن به امیر مؤمنان - كه درودهای خدا بر او باد! - كردند و از جمله نخستین كسانی كه پیش از دیگر اصحاب، تبریك گفتند، ابو بكر و عمر بودند كه هر كدام، چنین گفتند:مباركت باد، ای پسر ابو طالب! مولای من و مولای هر مرد و زن باایمان گشتی».[14].

13. ابن عبّاس می گوید:

به خدا سوگند، در گردن مردم، ثابت شد.[15].

یعنی:با آن بیعت، ولایت و امارت و خلافت علی علیه السلام واجب شد.

14. سپس شاعر پیامبرصلی الله علیه وآله، حَسّان بن ثابت، از حضرت، اجازه خواست تا شعری به این مناسبت بسراید....[16].









    1. الفصول المهمّة:39.
    2. مناقب علی بن أبی طالب: 37/25.
    3. خصائص أمیر المؤمنین:96/177.
    4. المستدرك علی الصحیحین:4577/118/3.
    5. الغدیر:46/1، جواهر العقدین:237.
    6. كشف الغمّة:48/1، الغدیر:36/1.
    7. المعجم الكبیر:5128/212/5.
    8. الغدیر:46/1، جواهر العقدین:237.
    9. اُسْد الغابة:1031/669/1.
    10. مسند ابن حنبل:18506/401/6.
    11. مسند ابن حنبل:19344/86/7.
    12. الغدیر:36/1. نیز، ر. ك:كشف الغمّة:48/1، مناقب علی بن أبی طالب:23/16.
    13. جامع الأخبار:48، الغدیر:10/1.
    14. ر. ك:ص 278 (تبریك رهبری).
    15. الطرائف:184/121، بحار الأنوار:67/180/37.
    16. ر. ك:ص 294 (اشعار حسّان بن ثابت).